کد مطلب:276319 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

تشییع جنازه مردگان ما
دلیل بر این معنی روایتی است كه در بحار به نقل از مناقب ابن شهرآشوب آمده است این كه: شیعیان نیشابور (در زمان امامت حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام) جمع شدند، و شخصی به نام محمد بن علی نیشابوری را انتخاب كردند تا به مدینه برود و حقوق شرعی و هدایای شیعیان را به خدمت امام زمانشان ببرد، سی هزار دینار و پنجاه هزار درهم پول و مقداری جامه به محمد بن علی دادند. در این میان [یكی از بانوان باایمان به نام] شطیطه یك درهم تمام عیار و یك تكه پارچه خام كه با دست خودش رشته بود و چهار درهم ارزش داشت پیش آورد و گفت: خداوند از حقّ خجالت نمی كشد (یعنی حقوق امام علیه السلام



[ صفحه 119]



گرچه كم باشد باید پرداخت).

آن گاه این جمعیت جزوه ای آوردند كه هفتاد ورق بود، در هر صفحه سؤالی نوشته بودند و بقیّه اش سفید بود تا جواب زیر آن نوشته شود، هر دو صفحه را روی هم گذاشته و با سه بند كه هر بندی یك مهر خورده بود بسته بودند. گفتند: این جزوه را شب هنگام به خدمت امام علیه السلام ببر و فردای آن بازگیر و مهرها را نگاه كن اگر نشكسته بود پنج تا از آن ها را بشكن و ببین آیا جواب سؤال ها را داده است یا نه، كه اگر بدون شكسته شدن مهرها جواب داده بود، او همان امام است و مستحقّ این اموال و گرنه اموال را به ما بازگردان.

محمد بن علی نیشابوری به مدینه مشرّف شد و نزد عبد اللَّه افطح رفت، او را امتحان كرد و دانست كه او شایستگی مقام امامت را ندارد، از خانه او بیرون رفت در حالی كه می گفت: رَبِّ اهْدِنِی إِلی سَواءِ الصِّراطِ؛ خدایا مرا به راه راست هدایت فرما.

همان طور كه در حیرت ایستاده بود كودكی آمد و گفت: كسی را كه می خواهی اجابت كن و او را به خانه حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام برد، تا چشم حضرت بر او افتاد، فرمود: ای ابوجعفر چرا ناامید می شوی و چرا به سوی یهود و نصاری پناه می بری؟ به من روی كن كه حجّت و ولیّ خدا هستم. آیا ابوحمزه در كنار مسجد جدّم مرا به تو نشناساند؟ من سؤال هایی كه در جزوه بود دیروز جواب دادم آن ها را نزدم بیاور و درهم شطیطه را هم كه در كیسه است و وزن درهمش یك درهم و دو دانق می باشد، برایم بیاور. و آن كیسه چهارصد درهم می باشد كه از آن وازوری است و پارچه او با جامه دو برادر بلخی یك جا بسته شده.

می گوید: از سخنان آن حضرت عقلم حیران شد، رفتم و آنچه امر فرموده بود آوردم و در پیشگاهش قرار دادم، پس درهم و پارچه شطیطه را برگرفت و روی به من كرد و فرمود: إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِ مِنَ الحَقِّ ای ابوجعفر سلام مرا به شطیطه برسان و این كیسه پول را به او بده - در آن كیسه چهل درهم بود - آن گاه فرمود: قطعه ای از كفن هایم را نیز به او هدیه كردم، پنبه این كفن از روستای ما صیدا است، قریه فاطمه علیها السلام كه خواهرم حلیمه دخت حضرت ابوعبد اللَّه جعفر بن محمد صادق علیه السلام آن را رشته است. به شطیطه بگو: تو از هنگام رسیدن ابوجعفر و پول و قطعه كفن تا نوزده روز بیشتر زنده نمی مانی؛ پس



[ صفحه 120]



شانزده درهم از این پول را برای خودت خرج كن و بیست و چهار درهم آن را صدقه و لوازم تجهیز برای خودت قرار بده و من بر جنازه تو نماز خواهم خواند. ای ابوجعفر هرگاه [در آن وقت] مرا دیدی مطلب را مخفی بدار كه برای حفظ جانت بهتر است. سپس فرمود: این اموال را به صاحبانشان برگردان و مهر از این جزوه بگشای و ببین آیا جواب سؤال ها را پیش از آن كه جزوه را بیاوری داده ایم یا نه؟

می گوید: به مهرها نگاه كردم، دیدم دست نخورده است، یكی از مهرها را از وسطشان شكستم دیدم نوشته: عالم علیه السلام چه می فرماید درباره مردی كه بگوید برای خدا نذر كردم كه هر برده ای كه از قدیم در ملك من بوده آزاد سازم، و چندین برده داشته باشد كدامشان آزادند؟ جواب به خط مباركشان چنین بود: هرآن كه پیش از شش ماه در ملكش بوده باید آزاد كند، دلیل بر صحت این معنی آیه شریفه است: «وَالقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتّی عادَ كَالعُرْجُونِ القَدِیمِ» [1] و گردش ماه را در منازل معیّن تقدیر كردیم تا مانند شاخه خرما [زرد و لاغر] به منزل اوّل بازگردد. و جدید آن است كه شش ماه نداشته باشد.

مهر دومی را گشودم دیدم نوشته اند: چه می فرماید عالم علیه السلام درباره مردی كه بگوید: واللَّه مال كثیر (بسیار) صدقه خواهم داد. چقدر باید صدقه بدهد؟ پاسخ آن به خط آن حضرت زیرش نوشته بود: شخصی كه سوگند خورده اگر گوسفنددار است باید هشتاد و چهار گوسفند صدقه بدهد و اگر شتردار است هشتاد و چهار شتر بدهد و اگر پول دار است هشتاد و چهار درهم بدهد. دلیل بر آن است آیه: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ كَثِیرَةٍ»؛ [2] و همانا خداوند شما را در جاهای بسیار یاری كرد. كه جنگ های پیامبر تا هنگام نزول این آیه هشتاد و چهار جای بوده است.

سومین مهر را كه گشودم دیدم نوشته: عالم علیه السلام چه می فرماید درباره مردی كه قبری را شكافته و سر میّتی را از تن جدا نموده و كفنش را دزدیده باشد؟ جواب به خطّ حضرتش مسطور بود: دست دزد به خاطر این كه از حرز و جای بسته دزدی كرده بریده شود و صد دینار برای



[ صفحه 121]



بریدن سر میّت بر او لازم است، زیرا كه ما میّت را به منزله جنین در شكم مادر فرض می كنیم كه هنوز روح در او نیامده باشد كه دیه نطفه بیست دینار و... تا آخر مسأله.

هنگامی كه ابوجعفر محمد بن علی نیشابوری به خراسان بازگشت، دید كسانی كه آن حضرت اموالشان را رد كرده به مذهب فطحیه وارد شده اند، ولی شطیطه بر همان مذهب حقّ باقی مانده، سلام حضرت كاظم علیه السلام را به او رساند و كیسه پول و قطعه كفن را به او داد. پس همان طور كه حضرت فرموده بود به مدت نوزده روز شطیطه زنده ماند و چون از دنیا رفت، امام علیه السلام سوار بر شتری آمد، پس از پایان مراسم او بر شتر خود سوار شد و راه بیابان پیش گرفت و فرمود: به اصحاب خودت مطلب را در میان بگذار و سلام مرا به آن ها برسان و به ایشان بگو كه: من و امامان نظیر من باید كه پای جنازه های شما حاضر شویم در هر جا كه از دنیا بروید، پس تقوای خدا را در خود حفظ كنید. [3] .


[1] سوره يس، آيه 39.

[2] سوره توبه، آيه 25.

[3] بحار الانوار: 73:48؛ گفتني است كه قبر اين بانوي سعادتمند همچنان در شهر نيشابور زيارتگاه ارادتمندان به خاندان پيامبر و شيعيان آن ها است و به نام بي بي شطيطه معروف است. (مترجم).